معنی حنای دست وپا

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

قلم دست وپا

نی استخوان دست و پا: شتالنگ، آرنج


حنای قریش

شکوفه ی سنگ گل سنگ از گیاهان

فرهنگ عمید

بی دست وپا

انسان یا حیوان که دست‌وپایش معیوب و ازکارافتاده باشد،
[مجاز] آدم زبون و عاجز،
[مجاز] بی‌عرضه،

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

لغت نامه دهخدا

حنای قریش

حنای قریش. [ح َ ی ِ ق ُ رَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به حناقریش شود.


حنای مجنون

حنای مجنون. [ح َ ی ِ م َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) وسمه را گویند و آن برگی است که زنان جوشانند و به ابرو نهند و مردان بدان ریش رنگ کنندو بعربی ورق النیل خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء).


چاردست وپا

چاردست وپا. [دَ ت ُ] (ص مرکب) روشی در راه رفتن چون روش سگ و گوسفند و اسب و جز آن. شیوه ٔ راه رفتنی چون راه رفتن حیوانات.


چاردست وپا رفتن

چاردست وپا رفتن.[دَ ت ُ رَ ت َ] (مص مرکب) رفتن آدمی بر روی دو دست و دو پای چون ستور. کف هردو دست و هر دو پای را بر زمین نهاده رفتن. راه رفتن کودکانی که تازه به راه میافتند و راه رفتن آدمی بشیوه ٔ راه رفتن چارپایان.

واژه پیشنهادی

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

حنای دست وپا

542

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری